محل تبلیغات شما

*** اشعارعارفانه ی سحرگاهان ***




مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند    
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
    که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی    
که خاک میکده ما عبیر جیب کند
چنان زند ره اسلام غمزه ساقی    
که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است    
مباد آن که در این نکته شک و ریب کند
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد    
که چند سال به جان خدمت شعیب کند
ز دیده خون بچکاند فسانه حافظ    
چو یاد وقت زمان شباب و شیب کند


حافظ

***

اصول گرایان و اصلاح طلبان یک وجه مشترک

با یکدیگر دارند و آن اینست که هر دو خواهان

نظام سرمایه داری 

هستند 

----------

فرق و تفاوت اصول گرایان و اصلاح طلبان در این است که اصول گرایان خواهان

نظام سرمایه داری با حجاب

هستند

----------

ولی اصلاح طلبان خواهان نظام

سرمایه داری بی حجاب

هستند . ولاغیر

 ***

حال خود حدیثی بخوانید از این مجمل 





به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی
امید هست که منشور عشقبازی من    
از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی
سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت    
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی
مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد    
بیا ببین که کرا می‌کند تماشایی
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید    
که می‌رویم به داغ بلندبالایی
زمام دل به کسی داده‌ام من درویش
که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند    
عجب مدار سری اوفتاده در پایی
مرا که از رخ او ماه در شبستان است    
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب    
که حیف باشد از او غیر او تمنایی
درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار    
اگر سفینه حافظ رسد به دریایی

حافظ


به دلجویی و دلداری در آمد یار پنهانک

 شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک

 

شاه نعمت الله ولی




نان اگر بردند از دست تو، نان از نو بساز
جان اگر از پیکرت بردند، جان از نو بساز
آب اگر بر روی تو بستند بی باکان دهر
تو ز اشک دیدگان، جوی روان از نو بساز
سرکشان را رسم خانه سوختن آسان بود
تا تو را دست است در تن، خانمان از نو بساز
خستگان را رسم و راه ساختن بود از ازل
گر جهان تو برند از کف، جهان از نو بساز
خیره سرها را، سری باشد به ویران ساختن
گر که ویران شد، به رغم سرکشان از نو بساز
شکوه ات از آسمان بی جا بود ای آدمی!
تو خداوند زمینی، آسمان از نو بساز
کیست خورشید فلک تا بر تو صبحی بردمد؟
خود بکوش و مطلعی بهتر از آن از نو بساز
شعر اگر شعر است و بر دل می نشیند خلق را
گر زبانت لال شد یغما! زبان از نو بساز  


خشتمال نیشابوری



The Death of Multiple Terrorism in American Imperialism and the Kingdom of England and the European Union



Image result for €ØªØویر گل نرگس€€Ž



شجاعت روح و نجابت قلب بهترین اسلحه ای است که با آن می توان به عالم انسانیّت خدمت کرد

***.

ز نیرو بوَد مرد را راستی  . ز زسُستی کژی آید و کاستی 

                                                                فردوسی

***

داشتن بمب اتم در مقابل ملتّی که بمب اتم ندارد و استفاده از آن در مقابل ملتّی بی دفاع حرام است 


***

ولی داشتن بمب اتم در مقابل کشوری که بمب اتم دارد و خواهان استفاده از آن است ، برای توازن قوا حتماً لازم و ضروریست و استفاده از آن در مقابل کشور هایی که دارای سلاحهای هسته ای هستند چه بصورت پدافندی و آفندی حلال است ولاغیر 


***

طرح نقشه تجزیه ایران و خاورمیانه جدید را امپریالیسم جنایتکار غرب بسرکردگی آمریکا و انگلیس حیله گر و جنایتکار  بر اساس نقشه ی خاورمیانه قبل از فتوحات و کشور گشایی کورش کبیر ترسیم کرده اند و هدف اصلی آنان ، نابودی تاریخ باستانی ایران و فرهنگ ایرانی و چپاول ثروت کشورهای منطقه ی خاورمیانه است ولاغیر


 با ظهور حضرت مهدی (ع) و فتح جهان توسط ایشان ، امپریالیسم جنایتکار غرب برای 

همیشه این آرزو را بگور خواهد برد ولاغیر


برای مقابله با این توطئه خائنانه و پلید امپریالیسم جنایتکار غرب ،

 و مجهز شدن ایران اسلامی ، به سلاحهای هسته ای لازم و ضروریست ولاغیر

 

***


فلسطین تنها با بمب هسته ای ایران آزاد می شود ولاغیر

***

امپریالیسم غرب بسرکردگی آمریکا و انگلیس جنایتکار و 

اتحادیه اروپا ، فقط در برابر بمب هسته ای ایران

دست از تحریمهای ظالمانه اقتصادی برخواهند داشت ولاغیر 

***

قوی شوید چونکه ضعیف پایمال است ولاغیر





Image result for ‫تصاویر گل نرگس‬‎

طاعت ز سر جهل بجز وسوسه نیست

احکام وصول و ذوق در مدرسه نیست

 

عارف نشوی به منطق و هندسه تو

برهان و دلیل عشق در هندسه نیست

         

                                                    نعمت الله

 

 


Related image 

باز آمد آستین فشانان

آن دشمن جان و عقل و ایمان

 

غارتگر صد هزار خانه

ویران کن صد هزار دکان

 

شورندۀ صد هزار فتنه

حیرتگر صد هزار حیران

 

آن دایۀ عقل و آفت عقل

آن مونس جان و دشمن جان

 

او عقل سبک کجا رباید

عقلی خواهد چو عقل لقمان

 

او جان خسیس کی پذیرد

جانی خواهد چو بحر عمّان

 

آمد که خراج ده بیاور

گفتم که چه ده دهیست ویران

 

طوفان تو شهرها شکسته است

یک ده چه زند میان طوفان

 

گفتا ویران مقام گنجست

ویرانۀ ماست ای مسلمان

 

ویرانه به ما ده و برون رو

تشنیع مزن مگو پریشان

 

ویرانه ز تست چون تو رفتی

معمور شود به عدل سلطان

 

حیلت مکن و مگو که رفتم

اندر پس در مباش پنهان

 

چون مُرده بساز خویشتن را

تا زنده شوی به روح انسان

 

گفتی که تو در میان نباشی

آن گفت تو هست عین قرآن

 

کاری که کنی تو در میان نی

آن کردۀ حق بوَد یقین دان

 

                             مولانا

 


ای مرغ عجب که صید تو شیرانند

گمگشتگی سودای تو جان سیرانند

خرِّم زی و آسوده که این شهر از تو

زیران زبران و زبران زیرانند

                               مولانا

 


Related image 

 

سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من

گفت ای رُخهای زرد و زعفرانستان من

 

زعفرانستان خود را آب خواهم داد آب

زعفران را گل کنم از چشمۀ حیوان من

 

زرد و سرخ و خار و گل در حکم در فرمان ماست

سر منه جُز بر خط فرمان من فرمان من

 

ماه رویان جهان از حُسن ما ند حُسن

ذرّه ای یده اند از حُسن و از احسان من

 

عاقبت آن ماه رویان کاه رویان می شوند

حال ان این بود در حضرت سلطان من

 

روز شد ای خاکیان یده ها را رو کنید

خاک را ملک از کجا حُسن از کجا ای جان من

 

شب چو شد خورشید غایب ،اختران لافی زنند

زُهره گوید آن من و ان ماه گوید آن من

 

مشتری از کیسۀ زر جعفری بیرون کند

با زُحل مریخ گوید خنجر برّان من

 

وان عطارد صدر گیرد که منم صدرالصدور

چرخها ملک منست و برجها ارکان من

 

آفتاب از سوی مشرق صبحدم لشکر کشد

گوید ای ان کجا رفتید اینک آن من

 

زَهرۀ زُهره درید و ماه را گردن شکست

شد عطارد خشک و بار و با رُخ رخشان من

 

چون یکی میدان دوانید آفتاب آمد ندا

هان و هان ای بی ادب بیرون شو از میدان من

 

وقت صبح از گور مشرق سر برآر و زنده شو

منکران را آگه کن از برهان من

 

عید هر کس آن مهی باشد که او قربان اوست

عید تو ماه من آمد ای شده قربان من

 

                                            مولانا

 

 

 


 

 

وقت آمد که بشنوید اسرار

 

می گشاید خدا شما را گوش

 

 

وقت آمد که سبز پوشان نیز

 

در رسند از رواق ارزق پوش

 

 

                        

                        مولانا

 


 


امام حسین(ع) :

 

 

ما با یزید بیعت نخواهیم کرد.

 

 

ولاغیر

 

 

 

عشق و عقل و معرفت شد نردبان بام حقّ

 

لیک در حقیقت حقّ را نردبانی دیگر است

 

مولانا

 

مهدی موعود :

 

 

امام حسن (ع) عشق و عقل را در هم آمیخت

 

و به حقّ رسید .

 

امام حسین (ع) عشق و وجود را در هم آمیخت

 

و به حقّ رسید .

 

 

ولاغیر

 

 

 

بدرستی که شیعیان ما قلبشان

از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.

امام حسین(ع)

 

ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن واماند

و بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن واماند.

امام حسین(ع)

 

چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟

آن كس كه به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود

، مسلما زیان كرده است .

امام حسین(ع)

 

آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد،

امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

امام حسین(ع)

 

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

امام حسین(ع)

 

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند

و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

امام حسین(ع)

 

چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.

امام حسین(ع)

 

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است،

از این نعمت افسرده و بیزار نباشید.

امام حسین(ع)

  

برحذر باشید از ستم کردن  بر كسی كه جز خدا كسی را ندارد.

امام حسین(ع)

 

قومی خدا را به امید پاداش نیایش می‌كنند.

این عبادت بازرگانان است.

گروهی از روی ترس، بندگی می‌كنند.

این نوع بندگی مخصوص بردگان است.

مردمی خدا را از باب سپاس نعمت‌‌های او ستایش می‌كنند.

این روش آزادگان است.

امام حسین(ع)

 

بهترین ثروت آن است كه انسان به وسیلة آن آبروی خود را حفظ نماید.

امام حسین(ع)

 

اگر حوادث سه گانه فقر، بیماری و مرگ وجود نداشت،

انسان در برابر هیچ چیز سر فرود نمی‌آورد.

امام حسین(ع)

 

به یاد آور مردن پدران و فرزندانت را،

كجا بودند و اكنون رهسپار چه جایی شده اند؟

می بینم كه تو نیز به همین زودی به آنان خواهی پیوست

و باعث عبرت دیگران خواهی گشت .

امام حسین(ع)

 

چه آسان است مرگى كه در راه رسیدن به عزّت و احیاى حق باشد،

مرگ عزتمندانه جز زندگى جاوید

و زندگى ذلیلانه جز مرگ همیشگى نیست.

امام حسین(ع)

 

امام حسین (ع) با سرمایه داران و مستکبران و ظالمان

عصر خود مبارزه کرد و به شهادت رسید .

ولاغیر

 

 
امام حسین (ع) :

 

 ما با یزید بیعت نخواهیم کرد .

 

امسال

 

 

 

تاسوعا و عاشورای حسینی

 

 در عراق و سوریه و یمن

 

 

بطور واقعی در جریان است .



امسال  خون امام حسین (ع)

 

 

در رگ جوانان شیعه میجوشد .



امسال جنگ حق علیه باطل در جریان است .



امسال سال انتقام از یزیدیان زمان است



شیعیان بپا خیزید

 

که عاشورای واقعی در راه است .



امسال مظلومان تاریخ در انتظار انتقامند .



ایّام  خون و قیام ( ماه محرّم ) بر همه ی

 

شیعیان واقعی و عدالت طلب تسلیت باد .





 

 

 

 


 

امــــــــــــــــروزنه آغاز و نه انجام جهان است

ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است

 

گـــــــــر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری

دانی کــــــــــــــه رسیدن هنر گام زمان است

 

تـــــــــــــــــــــــو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی

بنگر کـــــــــه ز خون تو به هر گام نشان است

 

آبی کــــــــــــــــه بر آسود ، زمینش بخورد زود

دریا شـــــــــــود آن رود که پیوسته روان است

 

از روی تـــــــــــــــــــــو دل کندنم آموخت زمانه

این دیده از ان روست که خونابه فشـان است

 

دردا و دریغا کـــــــــــــــــــه در این بازی خونین

بازیـــچه ایام دل آدمیــــــــــان اســــــــــــــــت

 

 


 
 
 
 
اوّل یکی منم که در این شهر هرشبی

فریاد من ز عشق بر افلاک بر شود



حافظ




چو غم هجران بلبل می سرایم

بهار انتظار را می ربایم

 

بهار را در بهاران می سپارم

به وقت گُل همی غنچه بیارم

 

بخوان ای بلبل خوش الحانم

که من گم کرده ام وقت بهارم

 

بخوان تا سرو بالایت بنازم

می آلوده چو مستان سر بر آرم

 

بخوان ای نازنین زلفت بنازم

که بهر تار آن سر را ببازم

 

                       کیانوش 79/4/9

***
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین بادۀ مستانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعۀ کار بنام من دیوانه زدند

شکر آنرا که میان من و او صلح افتاد
حوریان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت در افسانه زدند

آتش آن نیست که بر شعلۀ او خندد شمع
آتش آنست که بر خرمن پروانه زدند

کس چو حافظ نکشید از رُخ اندیشه نقاب
تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند


***
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
که من گم شده این ره نه بخود می پویم

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
وانچه سلطان ازل گفت بگو می گویم

من اگر خارم و ار گل چمن آرایی هست
که از آن دست که می پروردم می رویم

دوستان عیب من بیدل و حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری می جویم

گر چه با دلق ملمّع می گلگون عیبست
مکنم عیب کز و رنگ و ریا می شویم

خنده بر گریۀ عشاق نباشد انصاف
می سرایم به شب و وقت سحر می مویم

زاهدی گفت که حافظ ره میخانه مبوی
گو مکن سهو که من مشک ختن می بویم


***


الا ای طوطی گویای اسرار

مبادا خالیت شکّر زمنقار

سرت سبز و دلت خوش باد جاوید

که خوش نقشی نمودی از خط یار

سخن سر بسته گفتی با حریفان

خدا را زین معمّا پرده بردار

چه ره بود این که زد در پرده مطرب

که می رقصند با هم مست و هوشیار

از آن افیون که ساقی در می افکند

حریفان را نه سر ماند و نه دستار

به مستوران مگو اسرار مستی

حدیث جان بگو با نقش دیوار

 

                        حافظ



 

 


 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

میلاد گُل و بهار جان آمد

برخیز که عید می کشان آمد

 

خاموش مباش زیر این خرقه

بر جان جهان دوباره جان آمد

 

بر گیر به دست ، پرچم عشاق

فرماندۀ مُلک لامکان آمد

 

گار زعیش لاله باران شد

سلطان زمین و آسمان آمد

 

با یار بگو که پرده بردارد

هین! عاشق آخراّمان آمد

 

آمادۀ امر و نهی و فرمان باش

هشدار ! که منجی جهان آمد

 

                                روح الله خمینی (ره)

 

 

کوتاه سخن که یار آمد

با گیسویِ مُشکبار آمد

 

بگشود درو نقاب بر داشت

بی پرده نگر ، نگار آمد

 

او بود و کسی نبود با او

یکتای غریب وار آمد

 

بنشست و ببست در ز اغیار

گویی پی یار غار آمد

 

من محو جمال بی مثالش

او جلوه گر از کنار آمد

 

برداشت حجاب از میانه

تا بر سر میگسار آمد

 

دنباله صُبح لیلة القدر

خور با رُخ آشکار آمد

 

بگذار چراغ ، صبح گردید

خورسید جهانمدار آمد

 

بگذار قلم ، بپیچ دفتر

کوتاه سخن که یار آمد

 

                      روح الله خمینی (ره)

 

 

 

هین که هنگام صابران آمد

وقت سختی و امتحان آمد

 

اینچنین وقت عهدها شکنند

کارد چون سوی استخوان آمد

 

عهد و سوگند سخت سُست شود

مرد را کار چون بجان آمد

 

هله ای دل تو خویش سُست مکن

دل قوی کن که وقت آن آمد

 

چون زرّ سرخ اندر آتش خند

تا بگویند زرّ کان آمد

 

گرم و خوش رو به پیش تیغ اجل

بانگ برزن که پهلوان آمد

 

با خدا باش و نصرت از وی خواه

که مدد ها ز آسمان آمد

 

ای خدا آستین فضل فشان

چونکه بنده بر آستان آمد

 

چون صدف ما و دهان گشادستیم

کابر فضل تو درّفشان آمد

 

ای بسا خار خشک کز دل او

در پناه تو گلستان آمد

 

من نشان کرده ام ترا که ز تو

دلخوشیهای بیشمار آمد

 

وقت رحمت و وقت عاطفت است

که مرا زخم بس گران آمد

 

ای ابابیل هین که بر کعبه

لشکر و پیل بیکران آمد

 

عقل گوید مرا خمش کن بس

که خداوند غیب دان آمد

 

من خمش کردم ای خدا لیکن

بی من از جان من فغان آمد

 

                                  مولانا

 


بیا که رایتِ منصور پادشاه رسید

نوید فتح و بشارت به مهرو ماه رسید


جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت

کمال عدل به فریاد داد خواه رسید


سپهر دورِ خوش اکنون زند که ماه آمد

جهان به کام دل رسد که شاه رسید


ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن

قوافل دل و دانش که مردِ راه رسید


عزیز مصر به رغم برادران غیور

ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید


کجاست صوفی دجّال کیش مُلحد شکل

بگو بسوز که مهدیِّ دین پناه رسید


صبا بگو که چها بر سرم درین غم عشق

ز آتش دلِ سوزان و دودِ آه رسید


ز شوقِ روی تو شاها بدین اسیر فراق

همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید


مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول

ز وردِ نیم شب و درس صبحگاه رسید


حافظ

 

 

عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست

مجلس تمام گشت و ندیدیم روی دوست

 

گلشن مُعطّر است سرا پا ز بوی یار

گشتیم هرکجا نشنیدیم بوی دوست

 

هر جا که می روی ز رُخ یار روشن است

خفّاش وار راه نبردیم سوی دوست

 

میخوارگان دلشده ساغر گرفته اند

ما را نمی نصیب نشد از سبوی دوست

 

گوش من و تو وصف رُخ یار نشنود

ور نه جهان ندارد جز گفتگوی دوست

 

با عاقلان بگو که رُخ یار ظاهر است

کاوش بس است این همه در جستجوی دوست

 

ساقی ز دست یار به ما باده می دهد

بر گیر می تو نیز ز دست نکویِ دوست

 

                                           روح الله خمینی (ره)

 


شاهدی کو از ازل از عاشقان بر بست رخ را

بر سر مهر آمد و گردید مشهود و عیانی

 

روح الله خمینی (ره)

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 


 


 

 

جناب آقای گرباچف باید به حقیقت رو آورد.

 

مشکل اصلی کشور شما مسئلۀ مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست.

 

مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست.

 

همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال  و بن بست کشیده  و یا

 

خواهند کشید.

 

مشکل اصلی شما مبارزۀ طولانی وبیهوده با خدا و مبدا, هستی و

 

آفرینش است.

 خمینی (ره)

 

 

مهدی موعود :

 

کمونیست اتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق

همانند طاووس زیبایی بود که مردم دنیا  ، فقط 

دو پای زشت آن را دیدند و تمام زیباییهای آن را نادیده گرفتند

دو پای زشت آن عبارت بودند از :

1- اعتقاد به ماتریالیسم و عدم اعتقاد به خداوند

2- اعتقاد به حکومت کارگران

ولاغیر

 

بزرگترین ظلم و ستم در جهان عدم اعتقاد به خداوند است .

ولاغیر

 

ظلم و ستم کارگران از آنجا آغاز میشود

که نیاز به کار کردن نداشته باشند .

ولاغیر

 

 

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

وآنچ خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد

 

گوهری را که بپرورد صدف در همه عمر

طلب از گم شدگان ره دریا می کرد

 

مشکل خویش بر پیر مغان برد که او

کو بتأیید نظر حلّ معمّا می کرد

 

دیدمش فارغ و خرّم قدح باده بدست

و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد

 

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

 

فیض روح القدس ار زانک مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

 

گفتمش سلسلۀ زلف بتان از پی کیست

گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد

 

حافظ

 

***

 

در جهان دو نوع بشر یا دو نوع خلق یا دو نوع مردم

زندگی میکنند بشر خوب و بشر بد یا خلق خوب و

خلق بد یا مردم خوب یا مردم بد.

آیا بشر بد حق دارند ؟

آیا خلق بد خوب هستند ؟

آیا مردم بد سالار هستند ؟

 

حق داشتن و خوب بودن و سالار بودن

بشر نسبی و قابل اندازه گیری است.

 

پس حق مطلق و خوب مطلق و سالار مطلق

خداوند است .

ولا غیر

 

 

برای رسیدن به عدل مطلق باید از کمونیست مطلق گذشت

و کمونیست مطلق از حقّ مطلق میگذرد

و حقّ مطلق از آنِ خداوند است .

ولاغیر

 

مردم دنیا تاکنون کاخ مادّیات را آباد کرده اند و کاخ عشق را ویران ،

از این ببعد ما کاخ مادیّات را ویران و کاخ عشق را آباد خواهیم کرد .

ولاغیر

 

انقلاب اسلامی ایران بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

سوسیالیستی نتوانست هوشمندانه و بطور سریع خلا, انقلاب

کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در جهان را

پُر کند و امروز انقلاب اسلامی ایران با گذشت 35 سال نتوانست

جهانگیر شود و خود نیز با مشکلات اقتصادی و ی 

و توطئه های بیشمار امپریالیسم غرب بسرکردگی

آمریکا و انگلیس روبرو است . ولاغیر

 

***

 

*شوروی جدید با اسلام جدید*

 

*در حال ظهور است*

 

*و به رهبری مهدی موعود*

 

 

*همۀ جهان را فرا خواهد گرفت*

 

ولاغیر

 

 

 

 


 

 

وقت آمد که بشنوید اسرار

 

می گشاید خدا شما را گوش

 

 

وقت آمد که سبز پوشان نیز

 

در رسند از رواق ارزق پوش

 

 

                        

                        مولانا

 

 


 


امام حسین(ع) :

 

 

ما با یزید بیعت نخواهیم کرد.

 

 

ولاغیر

 

 

 

عشق و عقل و معرفت شد نردبان بام حقّ

 

لیک در حقیقت حقّ را نردبانی دیگر است

 

مولانا

 

مهدی موعود :

 

 

امام حسن (ع) عشق و عقل را در هم آمیخت

 

و به حقّ رسید .

 

امام حسین (ع) عشق و وجود را در هم آمیخت

 

و به حقّ رسید .

 

 

ولاغیر

 

 

 

بدرستی که شیعیان ما قلبشان

از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.

امام حسین(ع)

 

ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن واماند

و بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن واماند.

امام حسین(ع)

 

چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟

آن كس كه به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود

، مسلما زیان كرده است .

امام حسین(ع)

 

آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد،

امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

امام حسین(ع)

 

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

امام حسین(ع)

 

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند

و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

امام حسین(ع)

 

چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.

امام حسین(ع)

 

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است،

از این نعمت افسرده و بیزار نباشید.

امام حسین(ع)

  

برحذر باشید از ستم کردن  بر كسی كه جز خدا كسی را ندارد.

امام حسین(ع)

 

قومی خدا را به امید پاداش نیایش می‌كنند.

این عبادت بازرگانان است.

گروهی از روی ترس، بندگی می‌كنند.

این نوع بندگی مخصوص بردگان است.

مردمی خدا را از باب سپاس نعمت‌‌های او ستایش می‌كنند.

این روش آزادگان است.

امام حسین(ع)

 

بهترین ثروت آن است كه انسان به وسیلة آن آبروی خود را حفظ نماید.

امام حسین(ع)

 

اگر حوادث سه گانه فقر، بیماری و مرگ وجود نداشت،

انسان در برابر هیچ چیز سر فرود نمی‌آورد.

امام حسین(ع)

 

به یاد آور مردن پدران و فرزندانت را،

كجا بودند و اكنون رهسپار چه جایی شده اند؟

می بینم كه تو نیز به همین زودی به آنان خواهی پیوست

و باعث عبرت دیگران خواهی گشت .

امام حسین(ع)

 

چه آسان است مرگى كه در راه رسیدن به عزّت و احیاى حق باشد،

مرگ عزتمندانه جز زندگى جاوید

و زندگى ذلیلانه جز مرگ همیشگى نیست.

امام حسین(ع)

 

امام حسین (ع) با سرمایه داران و مستکبران و ظالمان

عصر خود مبارزه کرد و به شهادت رسید .

ولاغیر

 

 

 

 

 

 


وقت آمد که بشنوید اسرار


می گشاید خدا شما را گوش



وقت آمد که سبز پوشان نیز


در رسند از رواق ارزق پوش



مولانا




در این سرما سَرِ ما داری امروز

دل عیش و تماشا داری امروز


میفکن نوبت عشرت بفردا

چو آسایش مهیّا داری امروز


بگستر بر سر ما سایۀ خود

که خورشیدانه سیما داری امروز


درین خمخانه ما را میهمان کن

بدان همسایه کانجا داری امروز


نقاب از روی سُرخ او فروکش

که در پرده حمیرا داری امروز


در اشکن کشتی اندیشه ها را

که کفی همچو دریا داری امروز


سری از عین و شین و قاف بر زن

که صد اسم و مسمّا داری امروز


خمش باش و مدم در نای منطق

که مصر و نیشکرها داری امروز


                                           مولانا


عاشق دوست ز رنگش پیداست

بی دلی از دل تنگش پیداست


نتوان نرم نمودش به سخن

این سخن از دل سنگش پیداست


از در صلح برون ناید دوست

دیگر امروز ز جنگش پیداست


می زده ست از رُخ سُرخش پرسید

مستی از چشم قشنگش پیداست


یار امشب پی عاشق کُشی است

من نگویم ، ز خدنگش پیداست


رازِ عشق تو نگوید "هندی"

چه کنم من ، که ز رنگش پیداست


                                   روح الله خمینی (ره)





نور رویش مردم دیده منوّر ساخته

صورت ما را به لطف خود مصوّر ساخته


بسته است از مه نقابی آفتاب روی او

تا نداند هر کسی خود را چنین بر ساخته


در خرابات مغان بزم خوشی آراسته

رند و ساقی جام و می با همدگر در ساخته


عشق او بحر است و ما را زان به دریا می کشد

عین ما را آبروئی داده خوشتر ساخته


هر که پای سر مستان او را بوسه داد

بر سریر سلطنت سلطان و سرور ساخته


اسم اعظم خواست تا ظاهر شود در آینه

عین ما روشن دلی را دیده مظهر ساخته


هر کسی سازد سرائی از بهشت از بهر خود

نعمت الله خانۀ دل جای دلبر ساخته


                                          نعمت الله




نور رویش پرتوی بر ماهتاب انداخته

جعد زلفش سایه بان بر آفتاب انداخته


سنبل زلفش پریشان کرده بر رخسار گل

بلبل شوریده را در پیچ و تاب انداخته


ساقی سرمست ما رندانه جام می بدست

آمده در بزم ما از رخ نقاب انداخته


برکشیده تیغ عشق و عاشقان خویش را

بر سر کوی محبت بی حساب انداخته


لاابالی وار با رندان نشسته روز و شب

از رقیب ایمن سپر بر روی آب انداخته


آتشی انداخته در شمع جان از عشق او

عقل را پروانه وش در اضطراب انداخته


وعدۀ دیدار داده عاشقان خویش را

ذوق و وجدی در وجود شیخ و شاب انداخته


زاهد ومفتی به عشق جرعه ای از جام

آن یکی سجّاده و این یک کتاب انداخته


نعمت الله را حریف مجلس خود ساخته

جام وحدت داده و مست خراب ساخته


                                شاه نعمت الله ولی


ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

ای مرغ بهشتی که دهد دانه آبت


می چو از خم بسبو رفت و گل انداخت نقاب

فرصت عیش نگهدار و بزن جامی چند


نقاب گل کشیده زلف سنبل

گره بند قبا چون غنچه وا کرد


گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید

که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد


چو ماه نو ره نظارگان بیچاره

زند بگوشه ابرو در نقاب رود


صفیر مرغ بر آمد بط شراب کجاست

فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید


از آن نهفت رُخ خویش در نقاب صدف

که شد ز نظم خوشت لو,لو, خوشاب خجل


نقاب ظلمت از آن بست آب خضر که شد

ز شعر حافظ و این طبع همچو آب خجل


سرّ قضا که در تتق غیب منزویست

مستانه اش نقاب زرخسار برکشیم


باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم

شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی


چو گل نقاب بر افکند و مرغ زد هوهو

منه ز دست پیاله چه می کنی هی هی


                                                   حافظ

ساقی بیار باده که یار ز رُخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز در گرفت


آن شمع سر گرفته دگر چهره بر افروخت

وین پیر سالخورده جونی ز سر گرفت


آن عشوه داد عشق که مُفتی ز ره برفت

و آن لطف کرد و دوست که دشمن حَذَر گرفت


زنهار ازان عبارت شیرین دلفریب

گویی که پستۀ تو سخن در شکر گرفت


بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و بر گرفت


هر حوروش که بر مه و خور جلوه می فروخت

چون تو در آمدی پی کار دگر گرفت


زین قصّه هفت گنبد افلاک پُر صداست

کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت


حافظ تو این دعا ز که آموختی که یار

تعویذ کرد شعر تو را و به زرّ گرفت


                                           حافظ



ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی

لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی


تا چه خواهد کرد با ما تاب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی


گوی خوبی بُردی از خوبان خلّخ شاد باش

جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی


طاعت من گرچه از مستی خرابم رد مکن

کاندر این شغلم به امیّد ثواب انداختی


گنج عشق خود نهادی دردل ویران من

سایۀ دولت بر این کُنج خراب انداختی


خواب بیداران ببستی و انگه از نقش خیال

تهمتی بر شبروان خیل خواب انداختی


پرده از رُخ بر فکندی یک نظر در جلوه گاه

وز حیا حور و پری را در حجاب انداختی


وز برای صید دل در گردنم زنجیر زلف

چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی


داور دارا شکوه ای آنکه تاج آفتاب

از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی


زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن

تشنه لب کردیّ و گردان را در آب انداختی


باده نوش از جام عالم بین که شیران را از آن

شاهد مقصود را از رُخ نقاب انداختی


هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت

زان میان پروانه را در اضطراب انداختی


از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست

حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی


نصرت الدین شاه یحیی آنکه خصم ملک را

از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی


                                              حافظ





بر گیر جام و جامۀ زُهد و ریا در آر

محراب را به شیخ ریا کار واگذار

 

با پیر میکده خبر حال ما بگو

با ساغری برون کند از جان ما خمار

 

کشکول فقر شد سبب افتخار ما

ای یار دلفریب ! بیفزای افتخار

 

ما ریزه خوار صحبت رند قلندریم

با غمزه ای نواز دل پیر جیره خوار

 

از زهر جان گُداز رقیبم سخن مگوی

دانی چه ها کشیدم از ین مار خالدار

 

بوس و کنار یار بجانم حیات داد

در هجر او نه بوس نصیب است و نی کنار

 

هشدار ده به پیر خرابات از غمم

ساقی ز جام باده مرا کرد هوشیار

 

    روح الله خمینی (ره)

 

 

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

 

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

 

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

 

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند

 

عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش

 

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

 

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است

 

کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

 

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب

 

کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست

 

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو

 

کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

 

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود

 

خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

 

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

 

ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

 

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

 

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

 

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست

 

عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست

 

                                                حافظ

 

هرکه با پاکدلان صبح و مسایی دارد

 

دلش از پرتو اسرار صفایی دارد

 

زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک

 

ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد.

 

گرگ نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب

 

بره دور از رمه و عزم چرایی دارد

 

پروین اعتصامی

 

 

در دلم بود که جان در ره جانان بدهم

جان ز من نیست که در مقدم او جان بدهم

 

جام می ده که در آغوش بُتی جا دارم

که از آن جایزه بر یوسف کنعان بدهم

 

تا شدم خادم درگاه بُت باده فروش

به امیران دو عالم همه فرمان بدهم

 

از پریشانی جانم ز غمش باز مپرس

سرو جان در ره آن زُلف پریشان بدهم

 

زاهد ! از روضۀ رضوان و رُخ حور مگوی

خَمِ زُلفش نه به صد روضۀ رضوان بدهم

 

شیخ محراب ! تو و وعدۀ گار بهشت

غمزۀ دوست نشاید که من ارزان بدهم

 

                                      روح الله خمینی (ره)

 

 

کاش از حلقۀ زلفت گرهی وا می شد

 

تا چو من ، زاهدِ دل گُمشده ، رُسوا می شد

 

 


روح الله خمینی (ره)

 

 

 

 


انتظار چه زمانی به پایان می‌رسد و ظهور حضرت مهدی موعود (عج) رخ .


تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

جمال صورت و معنی ز امن صحت توست

که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد

در این چمن چو درآید خزان به یغمایی

رهش به سرو سهی قامت بلند مباد

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد

مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد

هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند

بر آتش تو به جز جان او سپند مباد

شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی

که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

 
حافظ


***

طوبی زقامت تو نیارد که دم زند

زین قصه بگذرم که سخن می شود بلند

درین چمن چو درآید خزان یغمایی

رهش بسرو سهی قامت بلند مباد

قامتش را سرو گفتم سر کشید از من بخشم

دوستان ، از راست می رنجد نگارم چون کنم

قدت گفتم که شمشاد است بسی خجلت ببار آورد

که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم


                                          حافظ


میلاد با سعادت حضرت مهدی موعود مبارک

بیا کز تو گریزان من نی ام

بیا از تو هراسان من نی ام


بیا آمادۀ جنگ و بلایم

بیا تا برکشم تیغ از نیامم


بیا تا خون بریزم زیر پایت

بیا دیگر ندارم هیچ طاقت


بیا تا جان فشانم از برایت

بیا تا سر کشم جام شهادت


بیا در بیابان بلا آبی نیست

بیا در این جهان عدلی نیست


بیا گر تو را یار وفاداری نیست

بیا عاشق رویت جز من کسی نیست


بیا تا زنده ایم عاشق باشیم

بیا ظالم بر اندازیم عادل باشیم


بیا آباد سازیم چمن را سبز باشیم

بیا رونق دهیم باغ را باغبان باشیم


بیا گرت رنجی رسد رنجور نباشیم

بیا گویی زنیم حیران نباشیم


بیا گلگون باشیم زرد گون نباشیم

بیا جامی زنیم هوشیار نباشیم


                        کیانوش



ویژه برنامه گل نرگس» نیمه شعبان به روی آنتن می‌رود

فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم

که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم

چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم

روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من

سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم

مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت

ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم

بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری

سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم

دلبر از ما به صد امید ستد اول دل

ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش

کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن

درد عاشق نشود به به مداوای حکیم

گوهر معرفت آموز که با خود ببری

که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

حافظ



وقت آمد که بشنوید اسرار


می گشاید خدا شما را گوش



وقت آمد که سبز پوشان نیز


در رسند از رواق ارزق پوش


                        

                        مولانا



عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو

خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو


قرعه امروز به نام من و فردا دگری

میخورد تیر اجل بر پرو بال من وتو


مال دنیا نشود سدّ ره مرگ کسی

گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو



http://mz14.blogfa.com/

می بینمت ای نگار در خُلد

بر شاخ درخت انار خندان

سنایی

صد دانه باقوت دسته به دسته

با نظم و ترتیب یکجا نشسته

هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان

قلب سفیدی در سینۀ آن

یاقوت ها را پیچیده باهم

در پوششی نرم پروردگارم

سرخ است و زیبا نامش انار است

هم ترش و شیرین هم اَبدار است


خداوند متعال در (سورۀ التغابن آیۀ 14 و  15) می فرمایند:

الا ای اهل ایمان (بدانید که) ن و فرزندان شماهم برخی دشمن شما هستند

از آنان حذر کنید(و دل از محبتشان بر کنید) و اگر از آنان عفو و چشم پوشی کنید

خدا هم ( در حق شما) بسیارآمرزنده و مهربان است. (آیۀ 14)


بحقیقت اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند

و (بدانید که) نزد خدا اجر عظیم خواهدبود(آیۀ 15)


(سورۀ اعراف  آیۀ 28)

محققا بدانید که شما را اموال وفرزندان (در دنیا) فتنه و ابتلایی بیش نیست

و در حقیقت اجر عظیم نزد خداست و سعادت واقعی در آخرت است.


(سورۀ توبه آیۀ  55)

مبادا تو از کثرت اموال و اولاد ایشان به شگفت آیی(که آن چیزی نیست)

خدا می خواهد آنها را به همان مال و فرزند در زندگانی دنیا به عذاب افکند

و ساعت مرگ نیز جان آنها را بگیرد در حالتی که از فرط علاقه و محبّت دنیا

کافران جان سپارند.


(سورۀ توبه آیۀ  64)

منافقان از آن روزی بترسند که خدا سوره ای بفرستد

که آنچه درون (ناپاک) آنهاست برآنها آشکار سازد.

ای رسول بگو اکنون تمسخر کنید (که روز کیفر و رسوایی میرسد)

و خدا از آنچه میترسید بسر شما خواهد آورد.


(سورۀ توبه آیۀ 85)

ای رسول از بسیاری اموال و اولاد آن منافقان تعجّب مکن

که خدا خواهد به آن مال و اموال آنها را در دنیا معذّب گرداند

و جانشان رابه حالت کفر بستاند.


(سورۀ توبه آیۀ  89 )

هرگاه سوره ای نازل شد که امر به ایمان به خدا وجهاد با رسول

در راه دین خدا کرد، ثروتمندان آن منافقان از تو تقاضای معافی ازجهاد

کرده گفتند ما را از معاف شدگان محسوب دار.


(سورۀ هود آیۀ  46)

خدا به نوح خطاب کرد که فرزند تو هرگز با تو اهلیّت ندارد

او را عملی ناشایسته است پس تو از من تقاضای امری که

هیچ از حال آن آگه نیستی مکن (و شفاعت نا اهلان رها کن)

من ترا پند می دهم نصیحت بشنو و از مردم جاهل مباش.


باید که ز داغم خبری داشته باشد

هر مرد که با خود جگری داشته باشد

حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش

در لشکر دشمن پسری داشته باشد

سخت است پیمبر شده باشی و ببینی

فرزند تو دین دگری داشته باشد

آویخته از گردن من شاه کلیدی

این کاخ کهن بی که دری داشته باشد

سر در گمی ام داد گره در گره اندوه

خوش بخت کلافی که سری داشته باشد

حسین جنتّی


(سورۀ نحل آیۀ 71)

خدا رزق بعضی از شما را بر بعضی دیگر فزونی داده

آنکه رزقش افزون شده است به زیر دستان و غلامان

زیاده را نمی دهد تا با او مساوی شود .

آیا نعمت ایمان به خدا را باید انکار کنند؟


(429) عبدالله بن مسعود می گوید که پیامبر خدا (ص) فرمودند

مهدی زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همچنانکه پر از ظلم وجور

شده باشد- و اموال را بطور مساوی تقسیم خواهد کرد-

و خداوند در قلوب این امت غنی و احساس بی نیازی، قرار خواهد داد

(عقدالدرر، ص 169)کتاب جهان در آینده یا علائم ظهور حضرت مهدی (ع) ،

ص264تالیف سیّد محمّد حسن کاشانی


(سورۀ اسرا, آیۀ )

هرکس به سعی و کوشش خود متاع عاجل را طالب است

متاع دنیا را به او میدهیم به هر که بخواهیم و هر چه مشیّت

ازلی ما باشد. سپس در عالم آخرت دوزخ را نصیب او میکنیم

که با نکوهش و مردودی به جهنّم در آیند.


(سورۀ اسرا, آیۀ  64)

برو و با جملۀ لشکر سواره و پیاده ات بر آنها احاطه کن

ودر اموال و اولاد با ایشان شریک شو و به وعده های دروغ

آنها را بفریب و مغرور ساز آری وعدۀ شیطان جز غرور فریب نخواهد بود.


(سورۀ کهف آیۀ 64 )

مال و فرزندان زیب و زینت حیات دنیاست و لیکن اعمال صالح

که تا قیامت باقی است نزد پروردگار بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.


(سورۀ طه آیۀ 131)

ای رسول ما هرگز به متاع ناچیزی که به قومی در جلوۀ

حیات دنیای فانی برای امتحان داده ایم چشم آرزو مگشا

و رزق خدای تو بسیار بهتر و پاینده تر است.


(سورۀ مومنون آیۀ 55)

آیا مردم کافر می پندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان میکنیم؟


(سورۀ مومنون آیۀ 56 )

برای آنکه میخواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟

بلکه برای امتحان است آنها نمی فهمند.


( سورۀ قصص آیۀ 60)

و آنچه از نعمتهای عالم به شما داده شده است

متاع و زیوربی قدر زندگانی دنیاست

و (امّا) آنچه بنزد خداست برای شمابهتر و باقی تر است

اگر فهم و عقل کار بندید.


(سورۀ کهف آیۀ 7)

آنچه در زمین جلوه گر است زینت و آرایش زمین قرار دادیم

تا مردم را به آن امتحان کنیم که کدامیک در طاعت خدا عملشان

نیکوتر خواهد بود.


(سورۀ کهف آیۀ 104)

زیانکارترین مردم آنها هستند که عمرشان را

در راه حیات دنیای فانی تباه کردند و به خیال باطل

پنداشتند نیکوکاری میکنند.


(سوره کهف آیۀ 105)

همین دنیا طلبانند که به آیات خدای خود کافر شدند

و روزملاقات خدا را انکار کردند لذا اعمالشان همه تباه گشته

روز قیامت آنها را هیچ وزن و ارزشی نخواهیم داد.


(سورۀ احزاب آیۀ های 72 و 73)

ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم

همه از تحمّل آن امتناع ورزیده اندیشه کردند تا انسان بپذیرفت

و انسان هم (دز مقام آزمایش و ادا, امتحان) بسیار ستمکار و نادان بود

( که اکثر براه جهل و عصیان شتافت) این عرض امانت برای این بود

که خدا امروز مرد و زن منافق و مرد و زن مشرک همه را به قهر و عذاب گرفتار کند

و از زن و مرد مومن (به رحمت) در گذرد که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.


( سورۀ سبا آیۀ 37)

و هرگز اولاد و اموال شما چیزی که شما را به درگاه خدا مقرّب گرداند نیست

مگر آنکه با ایمان و عمل صالح کسی مقرّب شود و آنان هستند که

پاداش اعمال صالحشان مضاعف و افزون است و در غرفه های بهشت ابدی

ایمن و آسوده خاطرند.


( سورۀ الشوری آیۀ 20)

هر کس حاصل مزرعۀ آخرت را بخواهد ما بر تخمی که کاشته میافزائیم

و هر که تنها حاصل کشت دنیا را بخواهد او را هم از آن نصیب میدهیم

ولی در آخرت نصیبی نخواهد یافت .


(سورۀ الشوری آیۀ 27)

و اگر خدا روزی بندگان را وسیع و فروان کند در روی زمین ظلم وطغیان بسیار کنند

و لکن روزی خلق را به اندازه ایکه بخواهد نازل گرداند که خدا به احوال بندگانش بصیر و آگاه است .


( سورۀ الشوری آیۀ 36)

باز چیزی که از نعمتهای دنیا نصیب شما گردید متاع (فانی) زندگی دنیاست

و آنچه نزد خداست بسیار بهتر و باقی تر است امّا آن مخصوص است به آنان که

به خدا ایمان آورده اند و در امورشان به پروردگار توکّل می کنند.


( سورۀ اخرف آیۀ 32)

آیا آنها باید فضل و رحمت خدای ترا تقسیم کنند؟

در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کرده ایم

و بعضی را بر بعضی (به علم و معرفت)برتری دادیم تا بعضی دیگر را مسخّر کنند

و رحمت خدا از آنچه میکنند بهتر است.


( سورۀ الحدید آیۀ 20)

بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه ای است طفلانه و لهو و عیّاشی

و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان ، این حقیقت

کار دنیاست و در مَثَل مانند بارانی است که به موقع ببارد و گیاهی در پی

آن بروید که برزگر را به شگفت آورد و سپس بنگری که زود خشک شود و

بپوسد و در عالم آخرت (دنیا طلبان ) را عذاب سخت جهنّم ( و مومنان را)

آمرزش و خشنودی نصیب است و باری بدانید که دنیا جز متاع فریب و غرور

چیزی نیست.


(سورۀ الممتحنه آیۀ 3)

هرگز روز قیامت خویشان و فرزندان شما برای شما سودی ندارند

که در آنروز میان شما بکلّی جدائی افکنند و خدا به هر چه کنید

آگاه است.


( سورۀ المنافقون آیۀ 9)

الا ای اهل ایمان مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا

غافل سازند و کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند

آنها به حقیقت زیانکاران عالمند.


( سورۀ القلم آیه های 8 الی 14)

پس تو هرگز از مردم کافری که خدا را تکذیب می کنند پیروی مکن

کافران بسیار مایلند که تو با آنها مدارا کنی تا آنها هم به نفاق با تو

مدارا کنند و تو هرگز اطاعت مکن احدی از منافقان دون را که دائم

سوگند می خورند و دائم عیبجویی می کنند و خلق را هرچه بتوانند

از خیر و سعادت باز میدارند و به ظلم و بدکاری میکوشند با این همه

باز متکبّرند و خشن، با آنکه حرامزاده و بی اصل و نسبند برای اینکه

مال و فرزندان بسیار دارند.


( سورۀ الصف آیۀ 2)

الا ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی به زبان میگوئید که

در مقام عمل خلاف آن می کنید.


( سورۀ الصف آیۀ 3)

این عمل که سخن بگوئید و خلاف آن کنید بسیار سخت خدا را

به خشم و غضب می آورد.


من هماندم که وضو ساختم ازچشمۀ عشق

چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست


زلف هزار دل بیکی تار مو ببست

راه هزار چاره گر از چهار سو ببست


                                         حافظ


***



گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم

 خود را ز هوس ناوک تقدیر کنم

 بر هر دو جهان چهار تکبیر کنم

 شایستهٔ تو نیم، چه تدبیر کنم


 سنایی


بگو ای پیامبر ما : ما آمده ایم چهار چیز را از مردم دنیا بگیریم

که عبارتند از :

1 - همسران و فرزندان شما

2- مال و دارایی شما

3- نام و نشان شما

4- غم و غصّۀ دنیا را

ولاغیر


 ***

خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد
ساحت ومکان عرصه میدان تو باد
زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست
دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد
ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد
طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت ایوان تو باد
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد

حافظ





سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

حافظ



Image result for تصاویر گل نرگس با کیفیت

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد

آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

از پای تا سرت همه نور خدا شود

در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

وجه خدا اگر شودت منظر نظر

زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

گر در سرت هوای وصال است حافظا

باید که خاک درگه اهل هنر شوی


حافظ



​​

Image result for تصاویر گل نرگس

سلامی چو بوی خوش آشنایی

بدان مردم دیده روشنایی

درودی چو نور دل پارسایان

بدان شمع خلوتگه پارسایی

نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای

دلم خون شد از غصه ساقی کجایی

ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا

فروشند مفتاح مشکل گشایی

عروس جهان گر چه در حد حسن است

ز حد می‌برد شیوه بی‌وفایی

دل خسته من گرش همتی هست

نخواهد ز سنگین دلان مومیایی

می صوفی افکن کجا می‌فروشند

که در تابم از دست زهد ریایی

رفیقان چنان عهد صحبت شکستند

که گویی نبوده‌ست خود آشنایی

مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع

بسی پادشایی کنم در گدایی

بیاموزمت کیمیای سعادت

ز همصحبت بد جدایی جدایی

مکن حافظ از جور دوران شکایت

چه دانی تو ای بنده کار خدایی

حافظ

***

کشور هایی که به تبعیت از آمریکای جنایتکار

ملت ایران را تحت تحریم قرار داده اند ،

سفارتخانه هایشان در ایران تعطیل باید گردد .

ولاغیر



Image result for تصویر شمشیر مهدی

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار

که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر

نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی

که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر

معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم

که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر

بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم

اگر موافق تدبیر من شود تقدیر

چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند

گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک

که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر

بیار ساغر در خوشاب ای ساقی

حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر

به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار

ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر

می دوساله و محبوب چارده ساله

همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد

خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر

حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ

که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر


حافظ


photo_2017-11-09_00-31-25 - رهیافته انجمن شهید ادواردو آنیلی

بباغ تازه کن آیین دین زرتشت

کنون که لاله بر افروخت آتش نمرود


بیا ساقی آن آتش تابناک

که زرتشت می جویدش زیر خاک

به من ده که در کیش رندان پست

چه آتش پرست و چه دنیا پرست

                                            حافظ

***

ای موبدان زرتشتی بپا خیزید

و آذرکده های آذربایجان را بیافروزید .

ولاغیر

آتشکده زرتشتیان یزد | علاءالدین تراول



مجموعه نقاشی های علی میری درباره امام زمان - رهیافته انجمن شهید .



ای وازده تّر هات بس کن

تکرار مکرّرات بس کن

بربند زبان یاوه گوئی

بشکن قلم و دوات بس کن

ای عاشق شهرت ای دغل باز

بس کن تو خزعبلات بس کن

گفتار تو از برای دنیا است

پیگیری مُهملات بس کن

بردار تو دست از سر ما

تکرار مُکرّرات بس کن

تکرار مکرّرات بس کن

تکرار مکرّرات بس کن

خمینی (ره)

حاکمان نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم و تکنوکراتهای جمهوری اسلامی ایران همانند حاکمان امپریالیسم جنایتکار غرب( بسرکردگی آمریکا و انگلیس و اسراییل و صیهونیست بین الملل و اتحادیه اروپا ) و اختلاس گر و مُحتکر هستند . 

ولاغیر 



پوسترهای مذهبی به زبان انگلیسی و فارسی - مطالب ابر لشکر صلح


( هرگز دانشگاه نروید! صحبتهای ویرانگر و آتشین در خود صدا و سیما که شنیدنش پشت هر ایرانی را می لرزاند! دیدن این کلیپ بر هر پدر و مادری واجب است! هیچ بچه ای خنگ نیست! این صحبت های تلخ واقعا جای تامل دارد! الان یک لیوان رو بذارید جلسه کنکور از سیصد هزار نفر جلو می افتد و می تواند دانشگاه آزاد تهران قبول شود! گول مافیای کنکور رو نخورید! لطفا این کلیپ رو پخش کنید تا خانواده ها به دنبال استعداد حقیقی فرزندانشون باشند! )

مجری برنامه صدا و سیما ( رضا رشید پور )

***

مطلب فوق تبلیغات صدا و سیما بر علیه دانش آموختگی و دانش آموختگان است که بر علیه علم آموزی در دانشگاهها و مو,سسات عالی تبلیغ میکنند تا جوانان بظاهر بسمت حرفه آموزی و کارهای یدی بروند و در نهایت تبدیل به کارگرانی شوند که توسط سرمایه داران به بهره کشی و بردگی کشیده می شوند . جوانانی که تحصیل علم و دانش نکنند و تخصص علمی و معرفت نیندوزد ، اگر خیلی شانس بیاورند تبدیل به کارگری جهت حفظ منافع سرمایه داران ظالم میشوند  و یا همانند یک معتاد و یا قاچاق فروش میشوند . ولاغیر


مرگ بر فرهنگ سرمایه داری

که تبلیغ بیسوادی در بین جوانان جامعه میکند 




رابطه عدالت و منجی موعود | منجی دوازدهم


باز آمد آستین فشانان

 آن دشمن جان و عقل و ایمان


غارتگر صد هزار خانه

ویران کن صد هزار دکان


شورندۀ صد هزار فتنه

حیرتگر صد هزار حیران


آن دایۀ عقل و آفت عقل

آن مونس جان و دشمن جان


او عقل سبک کجا رباید

عقلی خواهد چو عقل لقمان


او جان خسیس کی پذیرد

جانی خواهد چو بحر عمّان


آمد که خراج ده بیاور

گفتم که چه ده دهیست ویران


طوفان تو شهرها شکسته است

یک ده چه زند میان طوفان


گفتا ویران مقام گنجست

ویرانۀ ماست ای مسلمان


ویرانه به ما ده و برون رو

تشنیع مزن مگو پریشان


ویرانه ز تست چون تو رفتی

معمور شود به عدل سلطان


حیلت مکن و مگو که رفتم

اندر پس در مباش پنهان


چون مُرده بساز خویشتن را

تا زنده شوی به روح انسان


گفتی که تو در میان نباشی

آن گفت تو هست عین قرآن


کاری که کنی تو در میان نی

آن کردۀ حق بوَد یقین دان


                             مولانا



ای مرغ عجب که صید تو شیرانند

گمگشتگی سودای تو جان سیرانند

خرِّم زی و آسوده که این شهر از تو

زیران زبران و زبران زیرانند

                               مولانا



انتظار چه زمانی به پایان می‌رسد و ظهور حضرت مهدی موعود (عج) رخ .



گذار بر ظلمات است خضر راهی کو

مباد کاتش محرومی آب ما ببرد


آبی که خضر حیات ازو یافت

در میکده جو که جام دارد


خیال آب خضر بست و جام کیحسرو

بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد


گرت هواست که با خضر همنفس گردی

نهان زچشم سکندر چو آب حیوان باش


گرت هواست که با خضر همنشین گردی

بیا و همدم جام جهان نما می باش


نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر

نزاع بر سر دنیای دون مکن درویش


راهم مزن بوصف زلال خضر که من

از جام شاه جرعه کش آب کوثرم


آب حیات و مرتبت خضر یافتی

یکبار اگر تو خود لب دلبر مکیده ای


انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه ای

و آب خضر ز نوش دهانت کنایتی


فیض ازل به زور زرّ ار آمدی بدست

آب خضر نصیبۀ اسکندر آمدی


گذرت بر ظلمات است بجو خضر رهی

که در این مرحله بسیار بود گمراهی


مگر خضر مبارک پی تواند

که این تنها به آن تنها رساند


ز رکناباد ما صد لوحش الله

که روح خضر می بخشد زلالش


                               حافظ





ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود


حافظ



میلاد منجی عالم بشریت مبارک

همره اوست دلم ، باد به هرجا که رود

همت اهل کرم بدرقۀ جان و تنش


هان نپنداری که تنها میزنی بر قلب خصم

همت ارباب دل با تست و اصحاب کرم


                                         حافظ






آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

Matthew's info clasotholar لیدای من Arthur's info climcusmiby امرن ایران Omron Iran ، فروش اینورتر امرن riedtobohig مهاجرت قانونی به استرالیا weesuponu MLB Cheap Atlanta Braves Jerseys Reveal Your Cool Style.